۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

کافه رنسانس

يادداشتی ( از کلمه نقد زياد خوشم نمی آيد) بر کتاب کافه رنسانس

امشب خواندن کتاب کافه رنسانس، نوشته ساسان قهرمان را به پايان بردم. کتاب جالبی است ، خوشحالم که چنين کتابی را به فارسی خواندم و اينکه چنين ادبياتی در ايران اجازه چاپ ميگيرد ، دلگرم کننده است.

داستان ، داستان مهاجرين است. داستان مهاجرت نسل شبه روشنفکر دهه هشتادی ( بعد از انقلاب) به اين ور آب و رنگ باختن آرمانها و در نتيجه يک سرگردانی و حيرانی ناخواسته و نا اميدی است.

نويسنده مجموعه اي خاطراتی را تعريف ميکند که حول و هوش زنی به نام ستاره ميچرخد. نويسند ه در دنيای خاطرات خودش ، ستاره ، مرد کافه نشين و عمه اش گم شده است . مرز بين خاطرات از بين رفته است و ديگر مهم نيست که خاطره، خاطره اوست يا ديگران. تمام خاطرات به تجربيات مشترکی تبديل شده اند.

کتاب داری نثر روانی است که تا به آخر آدم را به دنبام خود ميکشد. از آن کتابهايی است که ارزش خواندن را دارد .

برای من کتاب از دو ديد قابل بررسی است. از ديد آدمهای اين ور آب و از ديد آدمهای داخل ايران. به نظر من شخصيت پردازی ها کمی اغراق شده هستند . خوشحال ميشم نظر کسای ديگری هم که اين کتاب را خواندند بشنوم.

اگر هم اين کتاب را نخوانديد هم برايتان لينکش را که به صورت PDF است را گذاشتم که ميتوانيد دانلود کنيد و بخوانيد .

http://www.megaupload.com/?d=NNOA2EWG

هیچ نظری موجود نیست: